همیشه تنها
مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت . خانه ای دید که داشت می سوخت و مردی را دید که وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود
بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره |
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesمرداد 1391تير 1391 AuthorsنفسLinks
امیر
LinkDump
حمل و ترخیص خرده بار از چین |